۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

به بهانه نوشته های شاهین نجفی و احمد باطبی در مورد کشتار اشرف

نسترن عظیمی

طی ٣٢ سال دروغ،  فضائی ساخته اند که فعال حقوق بشری  و هنرمند مسئول،  ابتدا باید دوساعت در نداشتن ارتباط و رد هرگونه هم فکری خود با قربانیان  یک فاجعه انسانی بگوید تا جنایت انجام شده را محکوم کند!
حکومتی که در عصر ارتباطات، در عصر اینترنت و گزارش مستقیم،  کشته شدن ٣٤
نفر را ٢ نفر اعلام میکند، در زندانها و سیاه چالها و نشریات و رادیو تلویزیونش در طی ٣٢ سال گذشته، چه دروغها نگفته و چه ها که نکرده است!

گزارش تلویزیون جمهوری اسلامی از کشتار اشرف


فیلم اجساد ٣٤ مجاهد

فائزه رجبی


و ببنید شرکای برکنار شده این جانیان را که امروز خفه خون گرفته اند. و از اینکه خودشان از حکومت رانده شده و نتوانسته اند شریک این جنایات باشند، غمگین هستند!

نوشته شاهین نجفی در فیس بوک:
از همین ابتدا  تکلیفم را روشن کنم که من علاوه بر اینکه هیچ ارادتی به سازمان مجاهدین خلق و مخصوصا روئسای آنها ندارم و مزید بر آن انتقادات شدیدی هم همچون بسیاری دیگر بر سیاست های   این سازمان در گذشته دارم،با این حال تصمیم گرفتم تا این مطلب را بنویسم.پس لطفا برای من قصه  ننویسید که این سازمان چه بود و چه کرد و با چه کسی دست داد  و ... که به اندازه ی کافی می دانم.بحث من بر سر انسان است.من حتی راضی نیستم که سر یک آخوند جلاد  و کثیف  بریده شود. مملکتی که قانون داشته باشد دچار توحش نمی شود.نتیجه ی انتقام جویی و کشتار و ترور وحذف مخالف به هر طریقی  و به هر شکلی زشت است.اما انچه که من به آن باور دارم ،گویا بیشتر شبیه یک رویا است و انسان بسیار پلیدتر و بی خرد تر از آن است که  من گمان می برم.از همین روی جنگ در ویتنام محکوم است و در لیبی مورد تایید. اعدام در ایران زشت است و در آمریکا کاملا طبیعی.من چند روز پیش فیلم های مربوط به حمله ی نیروهای عراقی به "اشرف" را دیدم. صحبت های چندش آور "رابرت گیتس" را هم شنیدم که وضعیت را نگران کننده  دید و دولت عراق را به خویشتنداری! فرا خواند.داستان هر چه هست باشد.مسئله این است که بیش از بیست انسان غیر مسلح کشته شده اند.اینها آدمکشند؟اینها تروریستند؟هر چه که قوانین آمریکا  و دولت دست نشانده ی عراق می گوید همان.اما اینها  بدون دفاع و بدون سلاح بودند. اینها  پناهنده هستند.اینها هیولا نیستند. فیلم ها را ببینید .بسیاری از این مجاهدین جوان های همسال ما و حتی کوچک تر از ما هستند که نه "فروغ جاویدان" را دیدند و نه "انقلاب  ایدئو لوژیک" سازمان مجاهدین  را.فیلم ها را که می دیدم ،با دوست  و رفیق شفیقم بودم. گفتم  چیزی بنویسم.چند روز پیش بود. گفت تو ننویس شاهین.به اندازه ی کافی دهان های گشاد باز هستند و منتظرند تا تو را هدف بگیرند.پارسال بود که به اشرف یک حمله ای شده بود.دانمارک بودم به گمان یا شاید سوئد.دوستی ایمیل زد و خواهش و تمنا که انجا که کنسرت داری ،یک سر هم بیا به تجمع ما  برای محکوم کردن  این حمله. پوزش خواستم و توضیح دادم که در هیچ برنامه ای که مربوط به سازمان های سیاسی باشد شرکت نمی کنم. اما من چقدر باید بی شرف و پست باشم که این صحنه ها را ببینم و بترسم و لال باشم که ممکن است یک عده ای چرت بگویند. بگذار بگویند. بی مرام، جان ادم است.اینها آدمند . دارند می کشند اینها را. من که سیاستمدار و سیاست باز نیستم که بنا بر مصلحت ها و منفعت ها و بازی های سیاسی خفقان بگیرم.الان هم اگر پنج نفر صدای مرا بشنود می گویم.حالم از سیاست های ابلهانه ی  دولت آمریکا که در حال معامله با رژیم ایران است و از رفتار وحشیانه ی نیروهای عراقی و خفقان معنی دار سخنگویان و نمایندگان  و رهبران! جنبش سبز در خارج از کشور بهم می خورد.شما تقصیری ندارید  سیاست همین است.یاد آن داستان کوتاه بورخس  که قهرمان نام داشت افتادم.بگذریم.من تا کی باید اینطور خودم را بخورم نمی دانم.بدمصب تمام نمی شود و راحت شوم  و خلاص.خسته ام  جان تو .بد خسته ام...................چقدر دلم یه شکم سیر گریه می خواد.

 http://www.youtube.com/watch?v=DKzr9-qGkMo


نوشته احمد باطبی : در قبال کشتارساکنان اشرف سکوت نمیکنم
امروز برای چندمین بار تصاویر تاسف انگیزی از کمپ اشرف ، پایگاه سازمان مجاهدین خلق در عراق منتشر شد . تصاویری از درگیری ساکنین این کمپ با نیروهای نظامی عراق .
من برای چندمین بار میگویم ; نه عضو سازمان مجاهدین خلق ایران هستم و نه هوادارشان و نه بابت نوشتن این یاداشت پاداشی از آنها دریافت میکنم . اما فاجعه انسانی در حال وقوع در شهر اشرف آنقدر گسترده است که چشم بستن به روی آن دست کم برای من امکان پذیر نیست .
میدانم که حکومت ایران در کمین این فرصت نشسته تا من چنین مطلبی را بنویسم و آن را به تعبیر خودش به عنوان یکی از اسناد وابستگی من به سازمان مجاهدین خلق ایران تلقی کند . و میدانم بسیاری از دوستان و هم فکران من نیز بابت نوشتن این یاداشت خشمگین شده و به من خرده می گیرند و یا روابطشان را با من قطع خواهند کرد .
اما این چیز ها هر چقدر هم برایم مهم و حساس باشد ، اما مهم تراز جان بیش از 3000 انسان ساکن در کمپ اشرف نیست .

سازمان مجاهدین خلق به لحاظ مشی سیاسی و کارنامه سازمانی هر چه باشد ، در این شرایط برایم اهمیتی ندارد . چون مسئولیت عملکرد درست و یا غلط یک سازمان هم به لحاظ حقوقی و قانونی ، هم به لحاظ عرفی و هم به لحاظ عقلانی به گردن کادر رهبری آن است و نه اعضاء و رده های پایین تر تشکیلاتی که حالا در مقابل گلوله مهاجمین قرار دارند . قضاوت و تعین تکلیف در مورد گذشته ، اکنون و آینده سازمان مجاهدین هم با مردم ایران است . نه من
به عنوان یک فعال حقوق بشر قضاوت خودم را در مورد سازمان مجاهدین خلق ، معیار فعالیت های حقوق بشری ام قرار نمیدهم  . نه تنها در قبال سازمان مجاهدین ، نه در قبال هیچ شخص و جریان دیگری ...

زنان و و مردانی که امروز در شهر اشرف سلاخی میشوند آدمهایی هستند که بهترین روزهای زندگی جوانی و آرزوها و لذت های زندگی شان را به امید ساختن روزگاری بهتر برای دیگران در صحرای سوزان استان دیاله عراق سپری کرده اند . به اشتباه یا درست  برای من  اهمیتی ندارد . چون کار من قضاوت آنها نیست . ساکنان اشرف از سال ۲۰۰۳ خلع سلاح وبه عنوان نيروهای غيرنظامی تحت حمايت کنوانسيون های ژنو قرار گرفته اند . ساکنین اشرف در حالی برای چندمین بار مورد حمله قرار میگیرند که مدت ها است در تحریم به سر برده و حتی از بابت مایحتاج دارویی نیز با مشکل مواجه هستند .
برای من مهم نیست که نظام اسلامی برای اعتراض به کشتار ساکنان اشرف من را وابسته به سازمان مجاهدین بخواند ، چون واقعیت آن است که من نیستم و حرف آنها هم کوچکترین تغییری در این واقعیت ایجاد نخواهد کرد .
نمیتوانم چشم و زبانم را در قبال کشتار چند هزار انسان "غیر مسلح " ببندم .

به اعتقاد من عدم عضویت ویا انتقادهای ما به سازمان مجاهدین خلق برای من دلیل قانع کننده ای نیست که در قبال کشتار آنها برای سکوت کنیم . در حقوق بشری که من به آن معتقدم چیزی به نام خط قرمزی معنا ندارد .
به کشتار ساکنان اشرف اعتراض میکنم ، و آن را شدیداَ محکوم میکنم ، نه برای اینکه قربانیان این کشتار تنها هموطنان من هستند . برای اینکه هرچه هستند انسان هستند . گلوله شلیک شده به سوی آنها پوست و گوشتی را میدراند که بر بدن هر انسان دیگری است  ، مایع سرخ جاری شده از تنشان ، خونی است که در رگ های من و تو است .
من و تو شاید هیچ اعتقادی به عقاید و عملکرد آنها نداشته و حتی آن را اشتباه بدایم ، اما اعتراض به قتل عام آنها احترام به انسانیت خودمان است .

ایران ما وقتی ایران خواهد شد که بتوانیم مفاهیم و تعاریف را از هم تفکیک کنیم . اعتراض به کشتن انسانها  مجاهد ، حزب اللهی ، سلطنت طلب و سبز و .... نمیشناسد .
به کشتن آ
نها اعتراض میکنم چون حقوق بشر برای من خط قرمزی ندارد . کشتن آنها را محکوم میکنم چون برای من فکر آنها درجه دوم است و جان آنها درجه اول .
ازفحش شریعت مداری کیهان نمیترسم چون از پوزه سگ دریا نجس نمیشود .
فحش دوستانم را به جان میخرم و در مقابلشان سر تعظیم و ارادت فرود می آروم ، ولی باز هم اعتراض به این  کشتار را به سکوت ترجیح میدهم . کشتن انسانها در هر گوشه از جهان محکوم است . چه اشرف ، چه هرجای دیگری . موضع شخصی من این است .

۱ نظر:

  1. بنظرم سوراخ دعا را گم کرده اید. چه کسانی از این کشتار بهره جوئی میکنند ؟؟ ننگ برای رژیم عراق . هوچیگری برای رجوی و مریم. مرده خوری برای رژیم آخوندی و یافتن کمی امنیت. بهرروی روش پست مجاهدین خلق این است که جوانان فریب خورده را قربانی کند تا مظلوم نمائی بکندو شما یادتان برود هرسه را محکوم بکنید. از همه که بگذریم پرسش من این است که آیا رژیم عراق آنقدر حقیر و ناتوان بود که در مقابل سه هزار آدم دست خالی نیمه زندانی مستأصل شده بود که باید مانند جبۀ جنگ با آن مواجه شود ؟؟

    پاسخحذف